علی علی ، تا این لحظه: 21 سال و 28 روز سن داره

پسر گل مامانی

معروفیت یا هنرمندی

سلام من علی هستم و الان تابستونه، من برای تابستونم دوست دارم که ورزش کنم و بازی و کمی هم چیز یاد بگیرم . مامان بابام هم به من لطف کردند و منا کلاس موسیقی اونم از نوع گیتار ثبت نام کردند و من فعلاً یه جلسه رفتم و خیلی دوست داشتم. حالا که اولشه ، الفبای موسیقی رو یاد گرفتم و کمی هم کار کردن با گیتار ای کاش بشه یه موسیقی دان معروف بشم اون عموئه قبل از ثبت نام ازم خیلی سوال پرسید که چرا می خوای بیای کلاس موسیقی و یا هدفت از موسیقی چیه منم بهش گفتم که هدف مدف نمی خواد می خوام معروف بشم و هم هنرمند اون می گفت که آدم باید یا بخواد که معروف بشه یا هنرمند اما من  هر دوش برام مهمه و می خوام که هر دوش بشم و تازه...
12 مرداد 1390

مقدمه

سلام چون اولین باریه که می خوام بنویسم یه مقدمه از علی براتون می گم تا کمی اونا بشناسید علی کوچولوی من امروز دیگه زیادم کوچولو نیست 8سالش گذشته اما خوب برای من همون نی نی کوچولویی هست که وقتی می خواستیم غذا بخوریم از ترس نق زدنش یه عروسک می زدیم بالای در اتاقش و تکونش می دادیم تا محو اون بشه و شاید ما بتونیم با کمی آرامش چیزی بخوریم. علی من تازه کارنامه کلاس دومشو گرفته و همه نمره هاش عالیه، تعریف از بچه خود نباشه خیلی پسر باهوشیه. یادمه هنوز مدرسه نمی رفت که خوندن رو یاد گرفت (حدود 3سالگی که کلاس قرآن می رفت) 6سالش که بود ضرب و تقسیم را تاحدی بلد بود و خیلی چیزای دیگه، امسال تابستون هم خیلی دلش می خواست که سومو جهشی بخونه ا...
12 مرداد 1390

بالاخره وسایلم رو کی می آرید؟

سلام من علی هستم و دوباره اومدم پیشتون. از اونجایی که ما تازه اومدیم این خونمون مامانم همه وسایل منا داد به این و اون و قرار شد که برام وسیله های نو بخره، هفته قبل مامان و بابام  رفتند که برام تخت و کمد و میز کامپیوتر بخرند و من خیلی خوشحال شدم و پیش خودم گفتم آخ جون از امشب رو تخت خودم می خوابم اما وقتی مامانم اینا اومدن گفتند که امروز نمی آرن آخر هفته برام می آرن و من کمی ناراحت شدم راستی اون روز دوشنبه بود، پنجشنبه همون هفته مامانم زنگ زد گفتند که به خاطر تعطیلات نیمه شعبان آماده نمی شه یکشنبه می آرن و من هم دوباره ناراحت شدم یکشنبه هم که مامانم زنگ زد گفتند خانم فردا باهاتون هماهنگ می کنیم اما باز هم فردا خبری نشد، باز ...
12 مرداد 1390

آنچه که نباید به کودکان گفت

به کوچولومون چیا نگیم ما ناخواسته با کودکانمان درست حرف نمی زنیم! غافل از این‏که حرف‏های ما چه تاثیراتی روی بچه ها دارد. در این جا برخی از این رفتارهایمان را یادآوری می کنم. 1 . گذاشتن اسم روى بچه‌ها: «لال » یا «بچه بد» اگر کودکان را به نام هایى مانند احمق و تنبل بنامید باور مى‌کنند که داراى این صفات و خصوصیات هستند. به علت آسیبى که به کاربردن این نام هاى منفى به شخصیت بچه ها وارد مى کند اعتماد به نفس او از بین مى برد. اگر کودکى به صفت « زشت » نامیده شود ممکن است از حضور در جمع و بازى با دیگران خوددارى کند. اگر بگویید: « کمرو» از ارتباط با همسالا...
12 مرداد 1390

تشویق کودک(1)

      چگونه کودکان را تشویق کنیم؟                 وقتی آرین را به خانه مادرم بردم با خوشحالی برایش تعریف کردم که امروز صبح آرین رخت خوابش را مرتب کرده مادرم گفت: «باید یک تحسین ویژه به کار می بردی تا تشویق شود.» من هم با خوشحالی گفتم: «می دونم، اتفاقا امروز می خواهم برایش یک نوار قصه خوب بخرم» مادرم گفت: «خسته نباشی واقعا! یعنی تو اصلا هیچ تعریف و تمجید نکردی؟ آخه برای بچه سه ساله باید همان موقع تحسین می کردی، دختر خوب! تا ظهر او صد بار از یاد برده که چرا تشویق می ش...
12 مرداد 1390

پسرم بهت افتخار می کنم

سلام گل مامانی، پسر خوشگل و نازم. پسر نازنینم علی جان،  دیروز بعدازظهر در کلاس موسیقی وقتی که استادت آقای موسوی ازت تعریف می کرد و از کارت با این حال که زمان زیادی نیست که کلاس می ری راضی بود خیلی خوشحال شدم و به شما افتخار کردم اینا بدون که مامان همیشه و هر زمان به تو افتخار می کنه و مطمئنه که آینده درخشانی خواهی داشت. به امید موفقیت های روز افزون شما گل نازم.     ...
11 مرداد 1390