من دوباره اومدم
سلام دوستان، من دوباره علی هستم.
مزاحم شدم بهتون بگم که بالاخره وسایلم رو آوردند اما با تاخیر زیاد، ولی از اونجایی که بعضی از آدم بزرگا هم بدقولن و هم بی مسؤلیت، زدن یه پایه کمدما شکستن آخه من به اونا چی بگم؟ حالا دوباره باید صبر کنم تا بیان درستش کنن.
راستی الان داشتم پلی استیشن بازی می کردم و فعلا 5 تا گل زدم می رم بقیه بازیمو ادامه بدم بعداً می بینمتون راستی از اینکه به دیدنم می آید خیلی خوشحالم همین طور مامان مریم و بابا امیرمو خیلی دوست دارم و عاشق مامانم هستم یه چیز دیگه هم یواشکی بهتون بگم دیروز ما با بابا حاجی و مامان معصی(مامان بزرگم) رفتیم برای دایی حسن خواستگاری صبا خانم که قراره بزودی زندایی من بشه، فردا شب هم می ریم برای یه کاره دیگه که یادم نیست اسمش چی بود فقط می دونم یه چیزی مثل بیرون داشت،
فعلا بای بای عجله دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی